میخوام که آسمون فراهم کنم
با یاد تو روحمو آدم کنم!
تو، نون تو سفره ی درخت میذاری
پرندَهرو، رو بند رخت میذاری
تو لحظه ی سبز اذونو میدی
بامیه ی ماه رمضونو میدی
زمزمه ی دعامو...
صدای ربنامو...
گریه ی بیصدامو...
خدای من بگو داری هوامو...
ماه رمضون، ریتم هوا قشنگه
لحن تن پرندهها قشنگه
نذری پزون مادرا قشنگه
لحظه ی افطار شما قشنگه
اونور دنیا یه هوای دیگهست
اینور دنیا به خدا قشنگه
توی نت صدامی
تو لحن ربنامی
فقط خودت خدامی
خدا، بگو باهامی!
میخوام برم ماهمو پیدا کنم
تلخی روزگارو حلوا کنم
دنیارو تا تهش تماشا کنم
روزهمو با ستارهها وا کنم
میخوام حساب کتاب کنم قلبمو
مثل یه آدم، با خدا تاکنم
زمزمه ی دعامو...
صدای ربنامو...
گریه ی بیصدامو...
خدای من بگو داری هوامو...
یه آسمون بود که دلش سیا بود
یه پاش زمین بود و یه پاش هوا بود
خودش بود و یه ابر تیکه پاره
یه خورشید و چن تا دونه ستاره
یه بادبادک می اومد و در می رفت
عصرا همش حوصله شون سر می رفت
فقط کلاغه خونه شو بلد بود
دلش پر از خاطره های بد بود
یه غم سورمه ای توی نگاش بود
شب که می شد اول غصه هاش بود
دلش به هیچ ستاره ای راه نداشت
غصه ش همین بود، که شبش ، ماه نداشت!
یه ماه می خواست یه کم دلش وا بشه
یه ماهی که تو بغلش جا بشه
::
یه روزی از روزا تو راه شیری
یه ماه خوشگلِ شکر پنیری
با هاله های نقره ی غبارش
مسافرت می کرد توی مدارش!
کوله شو از ستاره آویزون کرد
گوشه ی چشمی هم به آسمون کرد
آسمونه ،سفید و مرمری شد
قلبش از این وری ، از اون وری شد!
خیلی مؤدب شد و ابر و هو کرد
گذاشت و برداشت و به ماهه رو کرد:
"شما که هاله دارین و جوونین!
می شه بیاین تو شب من بمونین؟
با هم که باشیم همه چی آبیه
اون وخ می گن این شبه مهتابیه!
اون آدما که خیلی عاشق ترن
قدم زنون از نورمون می گذرن!"
ماه سفید که خوب خودش رو جا کرد
یه کم به آسمون نیگا نیگا کرد
گفت:" آسمون گرم مهربونم
عیب نداره! شبا پیشت می مونم
یه ماه داری ! یه آسمون ستاره
فقط بدون یه شرط کوچیک داره!
آخر اون سی شب آسمونی
یه شب ..می رم..یه جا..که تو ندونی!"